Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-05-04@11:23:52 GMT

مایلی‌کهن و بحث‌های داخل تاکسی

تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۴۱۳۵۴

  عصر ایران؛ هومان دوراندیش - یکی از رسانه‌های دست راستی کشور، در واکنش به انتقادهای اخیر محمد مایلی‌کهن، حرف‌های او را مصداق بحث‌های سیاسی "داخل تاکسی" دانسته و بر آن برچسب "تفکر تاکسیسمی" زده است. معلوم نیست چرا این منتقد مایلی‌کهن به سخنان او پاسخی نداده است. اگر مایلی‌کهن حرفش نادرست است، بهتر نیست به جای تلاش برای تحقیر او، نادرستی گفته‌هایش را نشان دهیم؟

  اما فرض کنیم حرف‌های مایلی‌کهن از جنس حرف‌های داخل تاکسی است و بحث‌های سیاسی داخل تاکسی هم همیشه پرت و پلا هستند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این صورت باید پرسید آیا مایلی‌کهن یک‌شبه تاکسی‌نشین شده یا از اول این طور بوده؟

  وقتی می‌گوییم طرف مثل آدم‌های داخل تاکسی بحث می‌کند، در واقع ادعایمان این است که او عامی است. بله، مایلی‌کهن در حوزۀ سیاست جزو عامۀ مردم است. او از اول همین طور بوده. از دهۀ 1360. یا زمانی که سرمربی تیم ملی بود.

  مایلی‌کهن در دهه‌های 60 و 70 خورشیدی، مظهر یک "فوتبالیست حزب‌اللهی" بود. به همین دلیل با علی پروین و پیوس و محرمی و محسن عاشوری و ناصر محمدخانی و ... فرق داشت. اکثر فوتبالیست‌ها اگرچه مراعات می‌کردند، ولی از جنس مایلی‌کهن نبودند. سبک زندگی‌شان با مایلی‌کهن و محمد دادکان و حسن انصاری‌فرد تفاوت داشت.

در دهۀ 1370 هم که مایلی‌کهن سرمربی تیم ملی شد، از موضع "دفاع از ارزش‌ها"، همیشه با برخی از بازیکنان تیم ملی مشکل داشت. حتی یکی دو بازیکن مشهور و مهم تیم ملی را مدتی بابت موی سر و گردن‌بند و چیزهایی از این قبیل کنار گذاشت که البته نهایتا زورش به آن‌ها نرسید و در اثر اختلاف با ستاره‌های تیمش، نهایتا نیمکت مربیگری تیم ملی را از دست داد.

 آن روزها "عصر دوم خرداد" بود و دیگر حاج محمد مایلی‌کهن نمی‌توانست به راحتی یقۀ بچه‌های خوش‌گذران تیم ملی را بگیرد که چرا ارزش‌های مقبول من و خبرگزاری فلان را نقض کردی؟ خبرگزاری‌‌یی که حالا مایلی‌کهن را فردی می‌داند که نگاه سیاسی‌اش به درد بحث‌های داخل تاکسی می‌خورد.

 مسئلۀ اصلی این است که مایلی‌کهن همیشه همین بوده. مگر وقتی در دهه‌های 60 و 70 و حتی 80 به عنوان "عنصری ارزشی" در فوتبال ایران با همه درگیر بود، ذهنیت سیاسی‌اش برآمده از مطالعۀ آثار جان رالز و لئو اشتراوس بود؟

  یک آدم عامی در سیاست، تا دیروز طرفدار شما بود و امروز منتقد شما شده. حامیِ عامی، دیگر حامیِ شما نیست و تازه یادتان افتاده که عامی است؟ اگر بحث‌های سیاسی داخل تاکسی ذاتا محکوم است، برگردید و سخنان سابق مایلی‌کهن یا سخنان مایلی‌کهنِ سابق را مرور کنید تا دریابید او قبلا هم شبیه مردم داخل تاکسی بحث سیاسی می‌کرد.

  اما واقعیت این است که داخل تاکسی، کلی حرف حساب هم به گوش می‌رسد. معمولا ارباب و اصحاب قدرت، علاقه‌ای به بحث‌های سیاسی داخل تاکسی ندارند. چون مردمِ منتقد، قاعدتا انتقادشان را متوجه کسانی می‌کنند که قدرت در اختیارشان است.

  مردمی که از افزایش قیمت برنج و گوشت و مرغ و تخم‌مرغ شاکی‌اند، عقل سلیم هم دارند و می‌دانند افزایش قیمت‌ها زیر سر صاحبان قدرت است. یعنی مدیران و مسندنشینان. بنابراین از چنین افرادی انتقاد می‌کنند و طبیعتا پاره‌ای از نقدهایشان وارد است و پاره‌ای ناوارد.

  کسی که می‌کوشد بحث و گفت‌وگوی سیاسی مردم در تاکسی و اتوبوس و صف نانوایی را تحقیر کند، در واقع همان صاحب قدرتی است که انتقاد مردم و پاسخگویی خودش را خوش ندارد.

  اما مهم‌ترین نکته در بحث از "بحث‌های داخل تاکسی"، این است که انقلابیون حق ندارند مردم داخل تاکسی و اتوبوس و ... را مسخره کنند؛ چراکه "انقلاب" بدون "مردم" معنا ندارد. این "مردم" هستند که انقلاب می‌کنند و اگر حامی نظام برآمده از انقلاب بمانند، آن نظام دوام می‌آورد.

  مردم در سال‌ 1357 هم داخل تاکسی بحث سیاسی می‌کردند و بحث‌هایشان علیه رژیم شاه بود. آن موقع بحث‌های داخل تاکسی شایستۀ تحقیر نبود و الان مستحق تحقیر است؟

  در دهۀ نخست انقلاب که بسیاری از مردم با مایلی‌کهن همسویی سیاسی داشتند، آیا داخل تاکسی دربارۀ سیاست و اقتصاد و سایر مسائل کشور حرف نمی‌زدند؟ بحث‌های سیاسی داخل تاکسی، از کی مصداق "تفکر تاکسیسمی" می‌شود؟ از وقتی که دیگر بوی "تایید" ندهند و آلوده به "نقد" شوند؟

  آریستوکرات‌ها انقلابی نبودند و عامۀ مردم را نیز شایستۀ اظهار نظر دربارۀ سیاست نمی‌دانستند. با کنشگری سیاسی مردم نیز مخالف بودند. اصولا طبقات بالا از نقش‌آفرینی تودۀ مردم در سیاست بیزارند چراکه عامۀ مردم را فاقد خردمندی لازم برای مداخله در سیاست می‌دانند.

  دموکراسی در طول تاریخ دقیقا برای تودهنی زدن به "اشرافیت متکبر" پدید آمده است. انقلاب‌ها همیشه مدعی دموکراسی‌اند؛ زیرا انقلاب وقتی رخ می‌دهد که تودۀ مردم وارد عرصۀ "عمل سیاسی" شوند.

  بدون "سیاست‌ورزی مردم"، هیچ انقلابی رخ نمی‌دهد و هیچ رژیمی ساقط نمی‌شود. البته کودتا و جنگ، در غیاب مردم، می‌توانند نظام‌های سیاسی را ساقط کنند؛ ولی انقلاب مستلزم سیاسی‌‌شدن مردم است. مردمِ سیاسی نیز طبیعتا دربارۀ سیاست حرف می‌زنند. در تاکسی، در خانه، در صف نان و مرغ و گوشت.

  کسانی که سیاست‌ورزیِ عامۀ مردم را با برچسب "تفکر تاکسیسمی" تحقیر می‌کنند و در عین حال موقعیت و جایگاهشان را مدیون یک "انقلاب"اند، در واقع در حال تحقیر خودشان هستند. اگر عامۀ مردم "انقلابی" نشده بودند و در تاکسی و اتوبوس و صف نانوایی و کجا دربارۀ "سیاست" حرف نمی‌زدند، احتمالا مایلی‌کهن در سی چهل سال گذشته پای ثابت کنسرت‌های داریوش بود!

  اگر مردمِ داخل تاکسی "سیاسی" نشده بودند، نه خانی آمده بود و نه خانی رفته بود. بنابراین الان به جای فلان خبرگزاری دست راستی، اهالی دربار شاه مشغول تمسخر بحث‌های سیاسی داخل تاکسی بودند و با چسباندن برچسب "تفکر تاکسیسمی" بر پیشانی مردم، به آن‌ها گوشزد می‌کردند که وظیفۀ سیاسی شما سکوت است و اطاعت!

 

کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: تاکسی سیاست

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۴۱۳۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)

امام جعفر صادق(ع) با بنیان نهادن فقه جعفری در دوره‌ای که کسب دانش هم‌چون الماس گرانبها و دور از دسترس بود، انقلاب بزرگی را در عرصه علمی و فرهنگی آغاز کردند، که امروز شاهدیم انقلاب اسلامی تبلور ارزش‌های مکتب امام صادق(ع) تلقی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، به مناسبت فرارسیدن بیست و پنج شوال _سال‌روز به شهادت رسیدن امام جعفر صادق (ع) _ پایه گذار «مکتب جعفری‌» ابعادی از حیات اجتماعی و سیاسی آن امام بزرگوار را در کلام رهبر انقلاب به رشته تحریر درمی‌آوریم؛ امامی که در دوران خود موجب نوسازی و احیای تعلیمات اسلامی شد.

زمانیکه حکومت بنی امیه در سراشیبی سقوط قرار گرفت، یک فضای باز سیاسی ایجاد شد که در این مرحله فشار بر روی مخالفین مخصوصاً امام صادق (ع) کاهش یافت و امام از فرصت به دست آمده، حداکثر استفاده از تحولات دوران جابه‌جایی حکومت را بردند. امام صادق (ع) به‌عنوان یکی از پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه‌داران فرهنگ اصیل دینی دست به اقدامات سیاسی همانند، تقویت جایگاه امامت و ایجاد ولایت‌پذیری، ایجاد واقعیت‌نگری سیاسی، طاغوت‌ستیزی، زنده‌نگه‌داشتن حماسه عاشورا و تقیه بین شیعیان زدند.

به‌طور کلی موارد زیر را به‌عنوان برجسته‌ترین و محوری‌ترین فعالیت‌های دوران حیات امام صادق (ع) می‌توان برشمرد:

۱. تبیین و تبلیغ مسئله امامت

۲. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی و تفسیر قرآن با بینش شیعی

۳. ایجاد تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک سیاسی

امامِ مکتب

امام صادق (ع) مرد مبارزه، علم و دانش و تشکیلات بود، اما مرد علم و دانش بودنشان را بسیار شنیده‌ایم. محفل درس امام صادق (ع) و میدان آموزشی که آن بزرگوار به‌وجود آورد هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بی‌نظیر بود. همه حرف‌های درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآنی که در طول یک قرن و اندی توسط مغرضان و مفسدان یا جاهلان تحریف شده بودند، امام صادق (ع) به شکل درست بیان کرد و همین موجب شد که دشمن از او احساس خطر کند.

امامِ مبارزه

مرد مبارزه بودن امام را کمتر شنیده‌ایم. امام صادق (ع) مشغول یک مبارزه دامنه‌دار و پیگیر بود؛ مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به‌وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق (ع) زمینه را آماده می‌کرد تا بنی‌امیه را از میان ببرد و به جای آن‌ها حکومت علوی را که همان حکومت راستین اسلامی است بر سر کار بیاورد. این در زندگی امام صادق (ع) برای کسی که دقت و مطالعه کند بسیار آشکار است.

امامِ تشکیلات

اما آن بُعد سومی که بسیاری نشنیده‌اند، مرد تشکیلات بودن امام است. امام صادق (ع) یک تشکیلات عظیمی از مومنان به خود، از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود؛ تشکیلاتی که امام صادق (ع) هرزمان اراده می‌کرد آنچه را که او می‌خواهد مردم بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم منتقل می‌کردند. یعنی از همه‌جا وجوهات و بودجه برای اداره مبارزه سیاسی عظیم آل‌علی جمع می‌شد. وکلا و نمایندگان امام صادق (ع) در همه شهرها وجود داشتند که مردم و پیروان ایشان بتوانند به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند. تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجب‌الاجراست. آن کسی که برای ما واجب‌الاطاعه و ولی امر است فتوای مذهبی و اسلامی‌اش در باب نماز، زکات، روزه، بقیه واجبات، با فتوای سیاسی‌اش و فرمانش در زمینه جهاد، روابط سیاسی، روابط داخل کشور، و همه مسائل یکسان است، همه واجب‌الاطاعه است. امام صادق (ع) یک چنین تشکیلات عظیمی را به‌وجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در این تشکیلات بودند، با دستگاه بنی امیه مبارزه می‌کرد.

سیاست امام صادق (علیه السّلام) در گام اول، یک سیاست فرهنگی_تشکیلاتی و در جهت پرورش اصحابی بود که از نظر فقهی و روایی از بنیان‌گذاران تشیع جعفری به شمار آمده‌اند. تلاش‌های سیاسی امام (ع) در برابر قدرت حاکمه در آن وضعیت، در محدوده نارضایتی از حکومت موجود، عدم مشروعیت آن و ادعای امامت و رهبری اسلام در خانواده رسول خدا (ص) بود. از نظر امام صادق (ع) تعرض نظامی علیه حاکمیت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم جز شکست و نابودی نتیجه دیگری نداشت. برای این کار به‌راه‌انداختن یک جریان شیعی فراگیر با اعتقاد به امامت، لازم بود تا براساس آن، قیامی علیه حاکمیت آغاز و حصول به پیروزی از آن ممکن باشد وگرنه یک اقدام ساده و شتاب‌زده نه تنها دوام نمی‌آورد، بلکه فرصت‌طلبان از آن بهره‌برداری می‌کنند.

شبکه گسترده تبلیغاتی و سیاستِ تقیه

باوجود تبلیغات گسترده‌ای که از سوی بلندگوهای رژیم خلافت اموی انجام می‌گرفت و حتی نام علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) به عنوان محکوم‌ترین چهره اسلام، در منابر و خطابه‌ها یاد می‌شد، بدون وجود یک شبکه تبلیغاتی قوی آیا ممکن بود اهل‌بیت (ع) در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنین محبوب و پرجاذبه باشند که افرادی محض دیدار و استفاده از محضر آنان و نیز عرضه کردن دوستی و پیوند خود با آنان راه‌های دراز را بپیمایند و به حجاز و مدینه روی آورند؟ دانش دین را فراگیرند و در موارد متعددی بی‌صبرانه اقدام به جنبش نظامی _و به زبان روایت، قیام و خروج_ را از امام بخواهند؟ اگر تسلیحات شیعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه بود، پس درخواست قیام نظامی چه معنایی داشت؟

ممکن است سوال شود اگر به راستی چنین شبکه تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتاً ماجرایی از آن نقل نشده است؟

دلیل این بی نشانی را نخست در پایبندی وسواس‌آمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی «تقیه» باید جست که هر بیگانه‌ای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع می‌شد.

فعالیت‌های امام (ع) به‌طور عمده در پنهانی انجام می‌گرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت (ع) دستور می‌داد، به‌طوریکه روایات زیادی در این زمینه از آن حضرت نقل شده است. رهبری شیعه به طور مسلم دارای برنامه‌ها و فعالیت‌های پنهانی در جهت انسجام مذهبیان بود؛ چیزی که در دوره‌های بعد آثارش هویدا گشت. امام (ع) معمولاً از رفت‌وآمد به دربار خلفای عباسی جز در موارد معدودی سرباز می‌زد و به همین سبب هم از طرف آنها مورد اعتراض قرار می‌گرفت. بدین‌گونه بود که امام نارضایی خود را نسبت به حکومت آنها ابراز می‌داشت و با توصیه‌های سیاسی به افراد مانند: «اَیّاکَ وَ مُجَالِسَةُ الْمُلُوکِ» (بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی)، یاران خود را نیز از همنشینی با سلاطین برحذر می‌داشت و نیز می‌فرمود: «کَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ، اَلْإِحْسَانُ إِلَی الْاِخْوَانِ» (کفاره همکاری با سلطان، نیکی به برادران است).

انحرافِ انقلاب

در دوران حکومت بنی‌امیه، مبارزات امام به شکل آشکار بود، اما در دوران بنی‌عباس _که طولانی‌تر بود_ این کار به صورت مخفیانه‌تری انجام می‌گرفت. بنی عباس آن جریان انحرافی بودند که از فرصت انقلاب سوءاستفاده کردند. یعنی همان انقلابی را که امام صادق (ع) داشت به‌وجود می‌آورد، منحرف کردند و این خطر همیشه انقلاب‌ها است. آن خط درست انقلاب که منطبق با معیارها و ضوابط اصلی انقلاب است گاهی جای خود را به یک خط عوضی منحرف فاسد باطل با شعارهای حق می‌دهد. این است که انسان حواسش باید جمع باشد. مردم آن زمان حواسشان جمع نبود. تا سال‌ها بعد، شاید تا سی سال بعد یا بیست سال بعد، مردم مناطق دوردست خیال می‌کردند که این حکومت بنی عباس محصول مبارزات آنها است. خیال می‌کردند حکومت آل‌علی همین است و خبر نداشتند که اینها غاصب‌اند.

امام صادق (ع) در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی نقش مهمی را در جهان اسلام ایفا کردند. می‌توان گفت که بیشتر مردم فقط چهره فقهی و دینی امام (ع) را می‌شناسند و کمتر نقش سیاسی ایشان مورد بررسی قرار گرفته و حتی از آن غفلت نیز شده است، اما واقعیت این است که امام صادق (ع) و پدر بزرگوارشان در عرصه سیاست یک الگوی مناسبی را ترسیم کرده که می‌تواند امروزه نقشه راه سیاستمداران قرار گیرد.

کد خبر 750440

دیگر خبرها

  • اثرات تورم بر زندگی مردم با اختصاص سهمیه بنزین به نفر خنثی می شود
  • انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)
  • چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانه چیست؟/ نگاه بروکسل به پرونده هسته ای ایران با اسرائیل متفاوت است/ اتحادیه اروپا می تواند با ایران در مقابله با تهدیدهای مشترک همکاری کند
  • دروغ اجباری؛ سیاست رسانه‌های مدعی آزادی
  • سال‌گذشته زمینه اشتغال ۴۵ هزار نفر زندانی کشور در داخل و خارج زندان فراهم شد
  • اهداف سیاسی و ابعاد رسانه‌ای گزارش اخیر بی بی سی جهانی
  • تشکل‌های دانشجویی در شناسایی مسائل و اعتباربخشی سیاست‌ها کمک کنند
  • همه سلایق سیاسی در مجلس دوازدهم حضور دارند
  • باید افراد اصلح را به مردم معرفی کنیم
  • افزایش تعرفه تاکسی‌های اینترنتی خلاف قانون است